10 محرم = تعزیه ی شهادت امام حسین (ع)
این تعزیه بر خلاف تعزیه های نه روز گذشته که عصر برگزار می شد ، در صبح روز عاشورا برگزار می شود . نوحه ی ابتدای آن مثل تمام نوحه های روزهای قبل ، به طور خلاصه ، وقایع تعزیه ی آن روز را بیان می کند . در ابتدای این برنامه ، امام خود را معرفی می کند و از کشته شدن خود و اسیری رفتن اهلبیتش سخن می گوید . زینب (س) که تاب نمی آورد ، نزد امام می شتابد و از او می خواهد که چنین سخنانی را نگوید . امام واقعه را به او گفته و دراز می کشد و لشکریان ابن سعد ، اطراف خیمه ها را محاصره می کنند . شمر و عمر سعد ، امام را صدا می زنند تا به میدان بیاید . زینب در مقابل سپاه کفر رفته و از آنان می خواهد تا تعرض نکنند . او به ناچار نزد امام برگشته و همراه حضرت کلثوم (س) بربالین امام خبر از هجوم لشکر می گویند . امام برمی خیزد و به آنان می گوید که همین الان در خواب نزد پدر ، مادر و جدم بودم و پیامبر به من گفت که کشته خواهی شد . امام به میدان می رود و در مقابل سپاه دشمن سخنرانی می کند . آنان مجددا از امام می خواهند که یا با یزید بیعت کند یا به جنگ بپردازد . امام بیعت را نمی پذیرد و برای خداحافظی به خیمه می آید پس آن گاه به میدان رفته و هل من ناصرا ینصرنی سر می دهد . امام سجاد (ع) از امام می خواهد تا به میدان برود . امام نزدش برگشته و می فرماید که تو باید زنده بمانی تا سلسله ی امامت بماند . امام حسین به میدان برمی گردد . درویش صدای العطش سکینه را می شنود و کشکولش را آب می کند و نزد امام می آید ولی امام به او حالی می کند که اگر بخواهد ، می تواند همه جا را دریا کند . درویش محو معجرات او شده و در نهایت با کفار می جنگد و به شهادت می رسد . عابس در حال شکار است و آواز امام را می شنود و به یاری اش می شتابد و شهید می شود . زعفر که پادشاه جن هاست نیز با لشکریانش نزد امام می آیند ولی امام کمک آنان را نمی پذیرد . علی اصغر نیز از تشنگی بی تاب است و زنان حرم در اطرافش ناله می کنند . امام تصور می کند که زین العابدین از دنیا رفته است اما به او می گویند که علی اصغر تشنه است . او ، فرزند را نزد کوفیان و شامیان می برد و می گوید از نظر شما اگر من گناهکار هستم ، این طفل تقصیری ندارد ولی حرمله تیری به گلویش می زند و شهید می شود . دراین هنگام تمام افراد روستا که نذر کرده اند تا فرزندشان را به دست امام بدهند و متبرک کنند ، یکی یکی آمده و فرزندان را به امام می دهند و اگر نذوراتی نیز داشته باشند ، می پردازند . امام نیز لحظه ای کودکان را به جای علی اصغر روب دست می گیرد و برمی گرداند . ( بد نیست بدانید اولین کودکی که در بنارآب شیرین ، او را به دست امام دادند ، محمد غلامی بود . ) امام علی اصغر را پشت خیمه ها به خاک می سپارد و به میدان برمی گردد. در هنگامه ی فداکاری ها ، امام بوی مدینه را می شنود . قاصدی از مدینه می رسد . قاصد نامه هایی از فاطمه دختر امام که در مدینه مانده بود همراه دارد که به امام می دهد . امام بار آخر به خیمه می آید و با زین العابدین خداحافظی می کند اما فرزند ، این بار پدر را به علت زخم های زیادی که برداشته ، نمی شناسد . بالاخره امام به میدان بر می گردد و پس از جدالی طولانی در گودال قتلگاه می افتد . نصرانی به دستور ابن سعد برای قتل او می آید ولی چون او را می شناسد ، به دفاع از او می پردازد و به شهادت می رسد . امام مشغول نماز می شود . دراین هنگام شمر و عمر سعد هر کدام از دیگری می خواهند که او را به شهادت برساند .تا این که امام درحالی که در سجده ی دوم از رکعت دوم نماز است ، به وسیله ی شمر ، سرش بریده می شود و نوحه خوانان روستا و سینه زنان همراه با نعش هایی که از قبل آماده کرده اند ، بر بالین او می شتابند و سینه زنی و نوحه خوانی کرده ودر اطراف او می چرخند و تعزیه به اتمام رسیده اما سینه زدن و عزاداری همچنان ادامه می یابد و به کوچه های روستا کشیده می شود .
10 محرم = تعزیه ی مرغ ( قاصد )
خلاصه ی تعزیه
مدینه . این تعزیه در شب برگزار می شود . دراین تعزیه اگر چه محمد حنفیه برادر امام حسین و عبدالله بن جعفر شوهر زینب (س) نیز حضور دارند ، اما نقش کلیدی مربوط به فاطمه دختر امام حسین(ع) است . وی که در مدینه مانده و در تعزیه ی صبح روز دهم محرم قاصدی از طرف او به کربلا رسیده بود ، منتظر برگشتن قاصد است .لذا مدام خانه را آب و جارو می کند و جای برادران و خواهران را به جده ( ام سلمه زن پیامبر که هنوز در قید حیات است ) نشان می دهد . تا این که روزی مرغی روی دیوار خانه ی آنان می نشیند . فاطمه با مرغ سوال و جواب هایی مطرح می کنند و چون بال مرغ خونین است ، معلوم می شود که از مرغان دیار کربلا ست و خبر شهادت امام و یارانش را می گوید . فاطمه ، واقعه را با جده در میان می گذارد . مادر بزرگ می گوید صبر کن چون به زودی قاصد پدرت می آید . بالاخره قاصد از راه می رسد و خبر شهادت امام را به مردم مدینه می دهد . ام سلمه برای اطمینان از وقوع قتل امام و یارانش ، نشانه ای از پیامبر دارد و آن نیز مقداری از خاک کربلا بوده که پیامبر فرموده بود : هرگاه این خاک ، خون شد ، حسین نیز شهید شده است . ام سلمه شیشه را می آورد و نگاه می کنند و می بینند که خاک به خون تبدیل شده است . در اینجا نوحه گویی فاطمه آغاز می شود و تعزیه با سینه زنی و نوحه خوانی او به پایان می رسد .